لیانا عشق مامان و بابا لیانا عشق مامان و بابا ، تا این لحظه: 12 سال و 13 روز سن داره

نی نی جون ما

چهارمین روز سفر زوار کوچولوی ما

جمعه 6 آبان ماه نی نی جون سحر با بابا جون و مامان بزرگی رفتیم برای آخرین بار حرم امام علی (ع) خیلی ناراحتم که به این زودی زیارت نجف تموم شد عزیزم امروز هم یه بار دیگه رفتیم جلو و ضریح رو دوتایی بغل کردیم بعد هم زیارت وداع با حضرت رو خواندیم و اومدیم هتل تا حرکت کنیم به سمت زیارت طفلان حضرت مسلم و بعد هم کربلا عزیز دلم راه به سمت طفلان مسلم خیلی خیلی بد بود خیلی تکون خوردیم اینقدر که پهلوی مامانی درد گرفت تازه مامانی ما از همون اول سفر رفته بودیم ته اتوبوس که 5 تا صندلی بود تا وقتی چهار تایی میشینیم من بتونم رو دو تا صندلی بخوابم تا به کمرم خیلی فشار نیاد اما متاسفانه یه آقایی از هم کاروانی هامون اومد کنار ما و ما هم نتونستیم یزی بگیم خیل...
8 آذر 1390

پنجمین روز سفر زوار کوچولوی ما

شنبه 7 آبان ماه 90 نی نی جونم صبح باباباجون و بابا بزرگت رفتیم حرم خیلی حرم خلوت شده چون دیگه عرب ها رفتن خیلی زیارت بهمون چسبید عزیز دلم تازه امروز صبح رفتم زیر گنبد حضرت کنار ضریح یه جای مخصوص نماز گذاشتن و نماز خواندم و کلی برات دعا کردم همین جون برای همه اونهایی که التماس دعا گفته بودن بعد هم کلی ضریح و بغل گرفتم و گریه کردم خیلی سبک شدم مامانی دعا کردم امام حسین 0ع ) سال دیگه همین موقع ما رو بطلبن آخه مامان جون اگه حضرت ما رو بطلبن شما 6 ماهه هستی یعنی هم سن حضرت علی اصغر (ع) طفل شیر خواره امام حسین (ع) که روز عاشورا شهیدشون کردن بعد هم رفتیم پنج تایی بازار تا سوغاتی بخریم برای دایی ها و عموها و عمه جونت مامان بزرگ و بابا بزرگت عزیز...
8 آذر 1390

عید قربان و 15 هفتگیت مبارک عزیزم

دوشنبه ١٦ آبان ماه ٩٠ اولین عید قربانی که شما با مایی عزیزم ان شااله سال دیگه این موقع تو بغل مایی راستی نازنینم ١٥ هفتگیت مبارک هوراااااااااااااااااااااااااااا نی نی جونم   قربونت برم نی نی من شما الان١٠ سانتی متر طول داری و ٨٠ گرم وزنته عزیز دلم دوست داریم ...
8 آذر 1390

روز دوم سفر زوار کوچولوی سه ماهه

چهار شنبه 4 آبان نی نی جونم صبح با باباجونت و بابابزرگی رفتیم حرم و من با کمک یه خانم خدامه مهربون رفتم جلوی ضریح مطهر و شما هم تونستی ضریحشون و بغل کنی عزیزم خیلی برات دعا کردم مامان جونم خیلی گریه کردم که شما سالم به دنیا بیایی و صالح باشی و از صالحان و شایستگان و دوست ائمه وباهوش و خوش قدم و خوش روزی باشی دعا کردم من و بابایی هیچوقت داغ و رو نبینیم عزیزم برا خودمم دعا کردم که خدا بهم کمک کنه تا یه دوران بارداری خوب و راحت و یه زایمان راحت و بدون درد داشته باشم هههههههههههههه بعد حرم رفتیم یه سوپر مارکت تو خیابون الروان نجف و برای شما دستمال مرطوب ترکیه ای خریدیم عزیز دلم ظهر ساعت 2 مامانی رفتیم به سمت مسجد سهله اینجا ج...
8 آذر 1390

شنبه 23 مهر 90

سلام نی نی گلم مامانی امروز بابایی خیلی عصبانی بود آخه بابایی اصلا خانم چاق دوست نداره وای مامانی بابایی منو مجبور کرد از امروز ورزش های بارداری رو انجام بدم منم از عصری شروع کردم سخت نبود مامانی اما خندم میگیره من که اینطوری لاغر نمیشم باباجونت رفته یه کتاب بارداری خریده تو اون کتاب چند تا حرکت ورزشی مامان جونم ...
8 آذر 1390

مبارک مبارک نی نی جون ما وارد 5 ماهگیش شد

دوشنبه ٣٠ آبان ٩٠ وای مامان جون امروز خیلی روز قشنگیه فدات بشیم من و بابایی بالاخره شما ٤ ماهگی رو پشت سر گذاشتید و وارد ٥ ماهگیتون شدید قربون نی نی ١٧ هفته ایمون بریم من و بابایی خیلی چشم انتظارتیم راستی مامانی هم حسابی سنگین شده الان شدم ٦٣ کیلو وای وای وای وای خیلی هم مامان جون کمر دردم اصلا نمی تونم پهلو به پهلو شم یا از روی زمین بلند شم خیلی درد دارم اما همه این دردها فدای یه تار موی شما عزیزم فقط لحظه شماری میکنم که زودتر شما رو ببینم خیلی منو بابا دوست داریم راستی مامانی میدونی بابایی هر روز دست میکنه تو سوراخ ناف منو با شما دست میده کوچولوی من بابا خیلی مهربونه و دوست داره یه چیز دیگه منو بابا هر روز سر اسم خوشکل شما...
6 آذر 1390

ني ني جونمون 16 هفته شد

دوشنبه 23 آبان ماه 90 سلام مامان جونم 16 هفتگيت مبارك عزيزم خيلي خوشحالم كه شما هفته آخر ماه چهارمت داره تموم ميشه من و بابا خيلي دلتنگتيم قربونت برم نی نی من شما الان ١١ سانتی متر طول داری و ١١٠ گرم وزنته اندازه گلابی بزرگ شدی عزیزم ...
6 آذر 1390

اولین باری که منو بابایی از نزدیک دیدمت کوچولوی من

یکشنبه ٢٠ شهریور منو بابایی شب رفتیم سونو گرافی وای نی نی من خانم دکتر گفت تو الان ٩ میلی متری و ٦ هفته و ٦ روز هم داری قربونت برم الهی کوچولوی من تازه وقت دنیا اومدنت رو هم ١١ اردیبهشت گفتند نمی دونی با باباییت چه ذوقی کردیم خیلی زیاد عزیزم قربون اون قد ٩ میلی متری برم الهی قلبت نبض داره مامانی اما چون زود رفتیم سونو ضربان نداشت دوشنبه ٢١ شهریور وای مامانی بابایت رفته برات برچسب فرشته خریده و داره تو اتاقت میزنه خیلی خیلی اتاقت قشنگ شده خیلی بابایی با ذوق و هنر مندی داری خیلی هم باسلیقه است تو باید خیلی قدر بابایتو بدونی عزیز دلم منم بابایت و خیلی دوس دارم عاشقشم مامانی من   ...
6 آذر 1390

شروع هفته نهم مامان جونم

دوشنبه ٤ مهر امروز نی نی نازم وارد هفته نهمت میشی عزیزم خیلی خوشحال میشم که زود به زود این هفته ها بگذره تا منو بابایی ببینیمت خیلی دوست داریم عزیزم خیلی زیاد         قربونت برم نی نی من شما الان کمتر از ٥/٢  سانتی متر طول داری و فقط چند گرم وزنته عزیز دلم زودی زودی بزرگ شو نازنینم ...
6 آذر 1390