عید فطر اولین عیدی که تو با مایی عزیزم
چهار شنبه ٩ شهریور
ظهر برای نهار مامانی دعوت بابا بزرگت بودیم رفتیم رستوران و عصر که برگشتیم بابایی مخواست به مامان بزرگیت بگه
تا بابایی اومد شروع کنه مامان بزرگی فهمید و گفت آره میدونم شما نی نی دارد کلی جا خوردیم مامانی
مامان بزرگی خیلی ناقلاست میگفت موقع پریود من بوده اما من داشتم نماز میخوندم ناقلا حواسش به همه جا هم بوده
بعد هم به بابا بزرگیت گفتیم خیلی خیلی ذوق زد و بهمون چشم روشنی داد کلی کیف کردیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی