سه سال و ده ماهگی
لیانا جون و کمک برای چوب شومینه
الهی بمیرم تو باغچه بودیم که شما خیلی آروم داشتی راه میرفتی یکدفعه خوردی زمین و ناخن پات ورم کرد و سیاه شد فرداش بردیمت بیمارستان و از پات عکس گرفتیم اما خداروشکر شکستگی نبود
این عکس هم بعد بهبودت به اصرار خودت گرفته شده
اینم شادباش که من برای عقد عمه ماجده و عمو حسام
این شیطون خانم رفته ژاکت بابایی رو پوشیده
لیانا خانم رفته لباس بچگیش رو که آماده کردم بدم بیرون رو پوشیده
عقد عمه ماجده عزیز
لیانا خانم عشق کیم کاکائویی
تولد بابا بزرگی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی