لیانا عشق مامان و بابا لیانا عشق مامان و بابا ، تا این لحظه: 12 سال و 22 روز سن داره

نی نی جون ما

و اما اندر حکایت هجده ماهگی لیانا جووووون

1393/4/26 12:11
146 بازدید
اشتراک گذاری

الهی قربونت برم پرنسس که تکتم و یزدان رو چه با ناز صدا میکنی عزیزم

شنبه سی ام شهریور ماه 92 : امروز عشق ما یه جمله گفت ( هاپو بزار ) یه برنامه ای کانال من و تو نشون میداد در مورد سگ ها بود و بابایی برنامه رو ضبط کرد شما هم که عاشق سگ هستی همیشه امیگفتی هاپو و ما متوجه میشدیم می خوای برنامه هاپو ها رو ببینی اما امروز بلند گفتی هاپو بزار هاپو بزار و کلی من و بابا ذوق کردیم /

دوشنبه اول مهر دوباره شروع روزهای بدی برای ما و شما بود متاسفانه جمعه گذشته که با عمو اسماعیل بیرون بودیم و رفتیم باغ شاهزاده یزدان مریض بود و شما هم ویروسش رو گرفتی شب تا صبح سرفه میزدی و گریه میکردی صبح بردیمت دکتر و بهتر نشدی دوباره شب بردیمت خانم دکتر روحی الهی هیچوقت مریض نشی عزیزم خیلی سخت مریضی

اینم عکسهای شما در باغ

.چهارشنبه 3 مهر نود و دو : ظهر  خاله میترا زایمان کرد و داریا دنیا اومد اما شما اصلا حالت خوب نبود شب سه ربع گذاشتمت خونه مامان فخری و رفتم بابابایی بیمارستان و زود برگشتم پیشت

اینم داریا کوچولو

/ عصری بابا بزرگ محمدرضا برات یه کالسکه عروسک خوشکل خرید آخه چند شب پیش که بابا بزرگی خونه ما بود شما افتادی رو کالسکه عروسکت که کربلا برات خریده بودیم و پایه اش شکست و شما خیلی خیلی ناراحت شده بودی و عصری بابا بزرگ برات خرید

در ضمن امرزو شما یاد گرفتی و موقع بای بای کردن میگی بای بای " بای بای

شنبه 6 مهر 92 : بازم دلیل مریضیت مشخص شد و اولین دندون آسیایی از سمت راست جوانه زد قربونت برم که اینقدر سخت دندونی

امشب یه کار قشنگ بهت یاد دادم عاشق کتابهای تو کتابخونه ای اما بهت یاد دادم هر وقت بخوای برداری اول ناخنت رو به نشانه اجازه بگیری و بگی اجازه ؟ الهی قربون ناخن کوچولوت برم ناخنت رو میگیری ولی به جای اجازه میگی اجز اجز اجز و بعد که کتابها رو برداشتی میگی تنکس کلی امروز کیف کردیم

دوشنبه 8 مهر نود و دو : امروز اینقدر خودت بابت مریضیت اذیت بودی که خودت قطره بینی ات رو برام آوردی و بهم گفتی بریز بریز الهی بمیرم که اینقدر شما داری اذیت میشی

در ضمن خوشکل خانوم ما به بادکنک میگه باد باد

پنجشنبه 11 مهر نود و دو : مبارک مبارک دندون آسیایی سمت چپ لیانا جون یه سر سوزن جوانه زد اما هنوز شما آبریزش داری و خر خر میکنی

قربون خواب سبکت برم مامانی که جرات ندارم بیدار میشم از کنارت جم بخورم به محض اینکه تکون بخورم بیدار میشی حسابی عصبی شدم بابت اینکارت من بیچاره باید چشم باز به سقف ساعتها خیره بشم تا شما لالا کنی . حتی یه وقتهایی نمی تونم دستشویی برم آخه مامانی من باهات چکار کنم هان عصبانی

یه برنامه شبکه من و تو نشون میده به اسم دکترکپی یه میمونیه عاشقشی خیلی زیاد برنامه اش رو دوست داری از بس ما گفتیم لیانا بیا دوستت شما فکر میکنی اسمش دوستته تا میبینیش میگی دوستت دوستت کلی میخندونیمون و کلی با آهنگهاش نیناش ناش میکنی

منم عکست رو فرستادم که توقسمت بادیگاردهای دکتر کپی نشونت بدن اما نشون نمی دن بدجنسااااااااااااااااااعصبانی

چهارشنبه 24 مهر ماه نود و دو عروسی عالیه خانوم دختر عمه بابایی بود رفتیم رفسنجان و کلی شما با یزدان وسط مجلس میرقصیدید

اینم چند تا عکس ناز از شما

لیانا و شیطنتهاش

لیانا در پارک

اینم روسری پوشیدن ناز ناز خانوم

اینم کچل

 

 

 

 

اینم عکسای عروسی دختر عمه بابایی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)