لیانا خانوم و صندلی ماشینش
جمعه ٢٧ امرداد
امروز عصر شما رو نشوندیم تو صندلی ماشینتون و رفتیم آرایشگاه خاله فرنوش
بعد هم رفتیم افطاری آقای جوان تو یه باغ تو لنگر که بازم ساعت ١١ شما زدی زیر گریه من و باباییت فقز می دویدیم به سمت ماشین
الهی بمیرم واکسن ٤ ماهگیت خیلی داره اذیتت میکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی