شب یلدا لیانا خانوم 8 ماه و 5 روزشونه
پنجشنبه 30 آذر ماه 1390
اولین شب یلدا با لیانا جون که خیلی خیلی هم خوش گذشت بابایی دوست بابابزرگ رو دعوت کرده بود خونمون و یادش رفته بود و ما هم 3 تایی رفته بودیم خونه نرگس خانم که یکدفعه دوست بابابزرگی زنگ زد که نزدیک خونه ماست وای مامانی نمی دونی چطور با عجله خودمون رو رساندیم خونه
وسایل پذیرایی هم یکی یکی خودشون جور شدن و همه آمدن خونه ما مامان جونت انار دونه کرده بود با هندوانه آورد عمو محمد آجیل خرید و آورد خلاصه همه آبرو داری کردن خیلی خیلی خوش گذشت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی