سه سال و دو و سه و چهار ماهگی
به دلیل مشغله کاری زیاد نتونستم تو این سه ماه ازت عکس بگیرم آخه الان مسئول مالی دو تا شرکتم و کارم خیلی زیاد شده
متاسفانه بابابزرگ محمد رضا در خرداد ماه آنژیو کردن و خیلی خدا رحم کرد این عکس تو بیمارستان از مامان فخری گرفتم
لیانا و باب اسفنجی ها و بع بعی عشق اول لیانا
باغچه کوچولومون در حال نما شدن
کیک های تولد الکی و عشق شما و علی آقا در زمینه کیک خریدن و تولد الکی گرفتن
کوهپایه باغ بابا بزرگ غلامرضا و بازی با بع بعی ها و داریا
باغ شاهزاده ماهان
لیانا جان و عشق بانک رفتن
شهربازی
لیانا و کار گروهی بعد از گردش در جنگل قائم
نقاشی دخملی با گل
تولد بابایی 25 مرداد ماه 94
یه پیپ من و شما هدیه دادیم به بابایی که متاسفانه زمان خرید تو فروشگاه متوجه شدم ددستبند کفشدوزکی شما دستت نیست از ده روزگی دستبند دستت بود و همه جا رو گشتیم امام پیدا نشد
فدای سرت
این لباست رو یازده ماهگیت مامانی از کیش برات خریدن اما نپوشیدی و الان بلوز شده برات
این شیطون خانم مشغول بازی بعد از اومدن مهد بوده که تو آشپزخانه بی هوش میشه
و مجددا شیطونی و بی هوشی